open suse

open suse یکی از توزیع های محبوب لینوکس است . یکی از مشکلات اکثر توزیع های لینوکس مانند ubunto  این است که باتری لب تاپ را خوب نگه نمی دارد. ولی open suse توزیعی است که ادعا دارد می تواند بهتر از توزیع های دیگر باتری را نگه دارد. نصب این توزیع لینوکس ساده است . 

محرم آمد...ماه غم آمد...

محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشورا به پا شد

عیدتون مبارک...

سلامتی هر چی پدره

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟
پسر میگه : من..!!
... ... ...
پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟؟!!
پسر میگه : بازم من شیرم...
پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!!؟؟
پسر میگه : بابا تو شیری...!!
پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتی هرچی پدره

رتبه بندی دانشگاه های و مراکز آموزش عالی ایران در سال 90

رئیس مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری نتایج رتبه بندی دانشگاه ها و مؤسسات پژوهشی ایران را در سال 1390 اعلام کرد و گفت: دانشگاه تهران با امتیاز 100 رتبه اول را در رتبه بندی سال 90 بدست آورده است.

دکتر جعفر مهراد در گفتگو با خبرنگار مهر‌ افزود: رتبه دوم تا پنجم نیز به ترتیب به دانشگاه صنعتی شریف (19/71)، صنعتی امیرکبیر (94/61)، تربیت مدرس (43/52) و علم و صنعت ایران (36/51) تعلق دارد. در رتبه بندی سال 89 امتیاز این دانشگاه ها از مجموع 100 به ترتیب 17/65، 49/52، 78/44 و 17/40 بود که در رتبه بندی حاضر پیشرفت چشمگیری در امتیازات این دانشگاه ها به چشم می خورد.

وی اضافه کرد: در فاصله رتبه های 5 تا 10 در مقایسه با نتایج رتبه بندی سال 89 جابجایی دانشگاهها صورت گرفته است. بر اساس نتایج رتبه بندی سال 90 دانشگاه های شیراز (23/38)، صنعتی اصفهان (13/35)، فردوسی مشهد (99/30) شهید بهشتی (76/29) و تبریز (93/28) به ترتیب رتبه های ششم تا دهم را به خود اختصاص داده اند.

امتیازنام دانشگاهرتبه در سال 90
100تهرانرتبه اول
71.19صنعتی شریفرتبه دوم
61.94صنعتی امیرکبیررتبه سوم
52.43تربیت مدرسرتبه چهارم
51.36علم و صنعت ایرانرتبه پنجم
38.23شیرازرتبه ششم
35.13صنعتی اصفهانرتبه هفتم
30.99فردوسی مشهدرتبه هشتم
29.76شهید بهشتی رتبه نهم
28.93تبریزرتبه دهم
-صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی رتبه یازدهم
17.84اصفهانرتبه دوازدهم
15.27مازندرانرتبه سیزدهم
13.76ارومیهرتبه چهاردهم
 13.63 شهید چمران اهواز رتبه پانزدهم
 13.35بوعلی سینا رتبه شانزدهم
 13شهید باهنر کرمان رتبه هفدهم
 12.71کاشان رتبه هجدهم
 11.83گیلان رتبه نوزدهم
 11.46رازی رتبه بیستم

تبریک...

سلام...

موفقیت هم کلاسیای سابق( دانشگاه ملایر) خودمو در آزمون کاردانی  به کارشناسی سال ۹۱ به همشون تبریک میگم و براشون آرزوی موفقیت می کنم....ایشالا ارشد....

شیرینی یادتون نره...و اما اسامی بعضی از هم کلاسیام و محل قبولیشون....(البته اینم بگم تبریک ویژه به آقا مجید که تو وبلاگ هم فعالیت دارن)

۱- مریم خدادادی......دانشکده دولتی شریعتی تهران-روزانه

۲- فرهاد ونایی........دانشگاه زنجان-روزانه

۳- مجید ابولفتحی....دانشگاه شهید باهنر کرمان-روزانه

۴- امین رادمنصوری...دانشگاه دولتی شهید مدرس شهرضا-روزانه(هم دانشگاهی خودم)

۵- سعید مظاهری رضوان....غیرانتفاعی جهاد دانشگاهی همدان

لینوکس ابونتو  12.4

یکی از توزیع ها ی محبوب لینوکس ، با نصب ساده و پشتیبانی خوب لینوکس ابونتو می باشد. چند وقتی است که نسخه جدید این توزیع یعنی  ubunto 12.4 LTS بر روی سایت ubunto قرار گرفته . به شما کاربران و دوستان گرام پیشنهاد می کنم که در کنار ویندوز لینوکس هم داشته باشید. شاید این سوال به ذهن شما برسد که چرا LTS کنار نام ان قرار گرفته ؟ در جواب باید بگم که همانطور که در سایت منبع به ان اشاره شده LTS مخفف Long Term Support به معنی حمایت طولانی مدت از این نسخه می باشد. نسخه های قبلی مثل 11.10 از این حمایت طولانی مدت برخوردار نبودند

راهنمایی :

شما باید نسخه Desktop انرا دانلود کرده . و با extract کردن فایل دانلود شده انرا روی CD بریزید و نصب کنید.

برای دانلود لینوکس ubunto 12.4 اینجا را کلیک کنید.

می توانید برای راهنمایی نصب اینجا را کلیک کنید . البته یه کم انگلیسی (دست و پا شکسته) بلد باشید . خوبیش اینه که اموزش نصبش گام به گام و تصویری . و تفاوت چشم گیری با نصب Ubunto 11.10  که خودم به صیورت مقاله دراوردم نداره. می تونید برای شروع این مقاله رو دانلود کنید.

چقدر خنده داره نه؟؟؟ولی تاسف داره!!!

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی ۶۰ دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!

چقدر خنده داره
که ۱۰۰ هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!

چقدر خنده داره
که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن سخته اما خوندن ۱۰۰ صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین صفهای نماز جماعت تمایل داریم!

چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم!

چقدر خنده داره
که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!

چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!

خنده داره . اینطور نیست؟!

دارید می خندید؟

دارید فکر می کنید؟

این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای اعلی و دوست داشتنی است.

آیا این خنده دار نیست که وقتی که می خواید این حرفارو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست خودتون پاک می کنید، بخاطر اینکه مطمئنید که اونها به هیچ چی اعتقاد ندارن!!!

خنده داره؟ ...... نه تاسف آوره

عید سعید فطر مبارک...

عید سعید فطر بر شما دوستان مبارک...

 

موضوع انشاء:آرزو...

در دبستانی، معلّمی به شاگردانش می‌گوید مطلبی بنویسند از آرزوهایشان، از آنچه که می‌خواهند خدایشان برایشان انجام دهد. هر چه دل تنگشان می‌خواهد بنویسند و از خدایشان بخواهند که آن را برایشان انجام دهد. شاگردان مداد در دستان کوچکشان، شروع به نوشتن می‌کنند و آرزوهای ریز و درشت را از درون سینه بر روی کاغذ روان می‌سازند، گویی دل کوچکشان تنگ بود و آرزوها دیگر در لانۀ دل نمی‌گنجید و اینک که فرصتی یافته بودند از آن تنگنا خارج می‌شدند و روی کاغذ می‌دویدند.
آموزگار کاغذها را جمع کرد و در کیفش گذاشت و سپس شاگردان را گفت که بروند؛ به خانه‌هایشان، نزد پدر و مادرشان و خودش نیز روانۀ منزل شد تا به کارهای خانه برسد و چون کارها به پایان رسید، نگاهی به مقاله‌ها انداخت تا نمره‌ای بر پایین صفحه بگذارد تا هر یک از دانش‌آموزانش بدانند در نظر معلّم چقدر نوشتهشان ارزشمند بوده است.
یکی از برگه‌ها او را سخت منقلب ساخت و عواطفش برانگیخته شد و اشکش سرازیر گشت. همسرش در همان لحظه وارد شد و دید که سرشک از دیدۀ وی جاری است. پرسید، "تو را چه میشود؟ اندوهگینی!" زن جواب داد، "این ان
شاء را بخوان؛ امروز یکی از شاگردانم نوشته است. گفتم آرزوهایشان را بنویسند و او اینگونه نوشته است. چقدر دردناک است."
مرد کاغذ را برداشت و خواند. متن انشاء اینگونه بود:
"خدایا، می‌خواهم آرزویی داشته باشم که مثل همیشه نباشد؛ مخصوص است. می‌خواهم که مرا به تلویزیون تبدیل کنی. می‌خواهم که جایش را بگیرم. جای تلویزیونی را که در منزل داریم بگیرم. می‌خواهم که جایی مخصوص خودم داشته باشم و خانواده‌ام اطراف من حلقه بزنند. می‌خواهم وقتی که حرف می‌زنم مرا جدّی بگیرند؛ می‌خواهم که مرکز توجّه باشم و بی آن که سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم. دلم می‌خواهد همانطور که وقتی تلویزیون خراب است و به آن می‌رسند، به من هم برسند و توجّه کنند. دلم می‌خواهد پدرم، وقتی از سر کار برمی‌گردد، حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد. و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بی‌توجّهی، به سوی من بیاید. و دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند ... دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند. و نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلویزیونی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم. خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی از تو خواسته باشم. فقط دوست دارم مثل هر تلویزیونی زندگی کنم."
انشاء به پایان رسید. مرد نگاهی به همسرش انداخته گفت، "عجب پدر و مادر وحشتناکی‌اند!" زن سرش را بالا گرفت و گفت، "این انشاء را پسرمان نوشته است!"